نگاه درخشان خورشید

نگاه درخشان خورشید

عکس‌های شبنم را که فرستادند، دختر 10 ساله‌ای را دیدم که غم در چشم‌هایش خانه داشت و توده‌ی بزرگی گوشه‌ی چشمش خودنمایی می‌کرد. شرایطش را که شنیدم چیزی در دلم تکان خورد، گفتم مدارکش را بفرستید تا بررسی کنیم. همان لحظه اسم بیماری را سرچ کردم:

"مجاری اشکی مسدود شده یکی از عارضه‌های چشم در کودکان است، که نیاز به پیگیری و درمان به ‌موقع برای بهبود دارد. درمان دیر هنگام این بیماری باعث انباشته شدن میکروب‌ها در مجرای مسدود شده می‌شود، همین امر سلامت چشم را به خطر می‌اندازد و ممکن است کودک اختلالات بینایی پیدا کند."

اختلال بینایی در سرم زنگ زد. با خودم فکر کردم آیا می‌توانیم پرونده‌ی شبنم را در اولویت قرار بدیم؟ آیا بودجه‌ی کافی برای پوشش هزینه‌های عمل او داریم؟

 با همه‌ی وجود هم نگران او بودم، هم کودکانی که در صف انتظار برای اقدامات بعدی بیماریشان بودند. دوباره اختلال بینایی در سرم زنگ زد.

دست به کار شدیم. برنامه‌ریزی درمانی بچه‌ها را بررسی، اولویت‌ها و بودجه را مرور کردیم. ما می‌توانستیم، اما آیا شرکت کمک‌رسان هم می‌توانست؟

این اواخر فشار زیای به تیم کمک‌رسان وارد شده بود، اضافه شدن یک قرار درمانی خارج از ‌برنامه و فوری بار مضاعف قابل درکی بود.

با مسئول هماهنگی تیم کمک‌رسان تماس گرفتم، شرایط شبنم را گفتم و خواهش کردم اگر امکانش هست در اولویت قرار بگیرد.

با مددکار شبنم دوباره صحبت کردم. مشخص شد عفونت مجاری اشکی تخلیه شده و جراحی بعد از بهبود زخم باید انجام شود، نفس راحتی کشیدم. این به ما زمان میداد تا بتوانیم برنامه‌ها را پیش ببریم.

امروز که شما این مطلب را می‌خوانید، ماه‌ها از جراحی شبنم در بیمارستان چشم‌پزشکی نور میگذرد. آن روز شبنم توانست بدون درد چشم‌هایش را باز کند و اشک بریزد؛ اشک شوق. او اکنون جهان روشنی را می‌بیند.